بمباران مواضع منافقین
شیرینترین خاطره من، به ماموریتی در عملیات «مرصاد» برمیگردد که درواقع شیرینی اصلی آن سالها پس از پایان جنگ برمن معلوم شد. در دومین روز عملیات مرصاد به ما ماموریت بمباران تنگهای نزدیک شهر «کرمانشاه» را ابلاغ کردند. بلافاصله من و جناب «تایوردی» بهصورت تک فروندی عازم موقعیت هدف شدیم. با رسیدن به هدف، هواپیما را بالا کشیده و تمام بمبها را رها کردیم. من اینجا شیطنتی انجام دادم، بلافاصله هواپیما را برعکس (اینورت) کردم تا زمین خوردن بمبها را ببینم. همین که هواپیما را به حالت سروته درآوردم، مشاهده کردم تجمع اصلی نیروها نه در ورودی تنگه که ما بمبها را رها کرده بودیم، بلکه در فاصله کمتر از یک مایل بعد از آن قرار داشت. دیگر فرصت برگرداندن هواپیما به حالت عادی نبود. در همان حالت برعکس، توپ هواپیما را به کار انداخته و با فشار متوالی برروی پدالهای سطح متحرک عمودی (Rudder) دماغه هواپیما را به چپ و راست دادم تا به صورت جارویی گلولههای توپ را به سمت نیروها شلیک کنم.
چند ثانیهای از شلیک توپ نگذشته بود که ناگهان شلیک یک موشک دوشپرتاب حرارتی را از میان جمعیت مشاهده کردم. خوشبختانه چون هواپیما برعکس بود، شلیک موشک را دیدم زیرا اگر در حالت عادی پرواز میکردیم شاید شلیک آن را نمیدیدم. همانطور که میدانید موشکهای حرارتی بدون روشن شدن هیچگونه بوق هشداری در درون کابین خلبان، روی هواپیما قفل شده و بهسوی آن حرکت میکند. همینکه آتش راکت موشک به چشمم خورد جناب تاریوردی نیز فریاد زد: «بهروز موشک!» باز هم فرصت برگرداندن هواپیما نبود. همانطور با همان حالت برعکس، با یک مانور به اصطلاح «اسپلیت اس» با شدت ۵/۸ جی هواپیما را در گردش قرار دادم. با اتمام مانور، هواپیما به ارتفاع تقریبا پایینی رسیده بود. همین که آمدم هواپیما را جمع و جور کنم دیدم یک بالگرد دقیقاً روبهروی من درحالی که به صورت ایستا در آسمان متوقف بود سبز شد ،بلافاصله و ناخودآگاه دستم روی دکمه شلیک توپ رفت که بزنم. ناگهان به خود نهیب زدم که نکنه بالگرد خودی باشه؟ این رفتن دست روی دکمه شلیک و ایجاد سوال در ذهن همگی در عرض کمتر از یک ثانیه اتفاق افتاد. با آن سرعت بالا و فاصله بسیار نزدیک و درواقع شاخ به شاخ درآمدن ناگهانی هواپیمای ما و آن بالگرد باعث شده بود تشخیص دشمن بودن یا نبودن آن غیرممکن شود. درحالی که با خود گفتم: این به احتمال زیاد خودی است تمام تلاش خود را براین قضیه صرف کردم که با آن بالگرد برخورد نکنم. خلاصه با هر زحمتی بود هواپیما را مو به مو از کنار بالگرد گذراندم. هم زمان با عبور متوجه شدم بالگرد بل ۲۱۴ خودی است و با خوشحالی به پایگاه بازگشتیم.
سال ۱۳۷۳ تقریبا ۶ سال پس از پایان مرصاد و جنگ، شهید «صیادشیرازی»، در سمت «معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح»، برای بازدید به پایگاه سوم شکاری آمده بود. در جلسهای که تقریبا تمامی خلبانان پایگاه حضور داشتند، جناب صیاد به سخنرانی پرداخت. درطی سخنرانی به عملیات مرصاد و بیان خاطراتی از آن پرداخت. حرف از مرصاد که شد من هم از جناب صیاد شیرازی اجازه خواستم تا این خاطره را برای وی و دیگر خلبانان بازگو کنم. در حین تعریف کردن این خاطره دیدم شهید صیاد تمام حواس خود را به من معطوف کرده و به قول معروف چهار چشمی به من زل زده اند، خاطره ام را که تعریف کردم، جناب صیاد چند سوال از کیفیت وقوع و شرایط محیطی آن ماموریت از من پرسیدند و من جواب دادم. سوالهایش که تمام شد و مطمئن شد خلبان فانتوم آن ماموریت خود من بودم، گفتند: فکر میکنی چه کسی داخل آن بالگرد بود؟
گفتم: تیمسار، با آن سرعتی که ما داشتیم، حدس اینکه آن بالگرد خودی بود یا دشمن بسیار سخت بود، حالا چطور میشود سرنشینان آن را دید و شناخت؟
ایشان گفتند: من داخل آن بالگرد بودم و تمام این چیزهایی که تعریف کردی به چشم دیدم، وقتی که از گردش بیرون آمدی و شاخ به شاخ به بالگرد ما نزدیک شدی ما در دل خود گفتیم که یا اشتباهاً ما را میزند یا خوشبینانهتر اینکه به ما برخورد میکند، همانجا شهادتین را خوانده و منتظر شهادت بودیم که شما با فاصله بسیار کمی از کنار ما گذشتید.
در هنگام برگشت شهید صیاد شیرازی به تهران با کسب اجازه از ایشان (جهت رفتن به یاشی) همراه صیاد به تهران رفتم.
وقتی در هواپیما کنار شهید صیاد شیرازی نشسته بودم که شهید صیاد شیرازی آن دست نوشته را به بنده تقدیم نمودن و بنده آن دست نوشته را تا به حال با خود بهمراه دارم.
همانگونه که احتمالاً از طریق فهرست وبلاگ نویسان برتر اطلاع پیداکردهاید، از طریق دوستان شهید مطلع شدیم که شهید محسن حججی عزیز، از کاربران فعال بلاگ بیان بودهاند. پس از بررسی، صحت این مطلب تأیید شد و مشخص شد که پست الکترونیک و شماره همراه ثبتشده در حساب کاربری متعلق به این شهید سرافراز و موجآفرین است. شهید حججی علاوه بر سایر فعالیتهای جهادی و فرهنگی، بهصورت گمنام درزمینه زنده نگهداشتن یاد شهیدان، بهخصوص شهید حاج احمد کاظمی در فضای مجازی نیز فعالیت داشته است.
به گفته آقای حمید خلیلی، از دوستان نزدیک شهید و مدیر موسسه فرهنگی شهید کاظمی، چند سال پیش این موسسه مستقل و مردمی به دلیل محدودیتهای مالی تصمیم میگیرد فعالیت در حوزه فضای مجازی را متوقف کند و صرفاً بر موضوع کتاب متمرکز شود. اما شهید حججی، در کنار ادامه فعالیت در موسسه، گروهی به نام گروه فرهنگی میثاق را برای فعالیت در حوزه مقابله با جنگ نرم در فضای مجازی شکل میدهد، گروهی که عملاً فقط متشکل از خود او بوده است و به ترغیب و تشویق سایرین برای فعالتر شدن در فضای مجازی میپرداخته و حتی خود، برای افراد متعددی وبلاگ و حساب کاربری ایجاد کرده بوده است.
شهید حججی باوجود وبلاگهای متعددی که برای شهدا و دوستانش ایجاد کرده بود، با نام خود وبلاگی ایجاد نکرده بود، اقدامی که معمولاً بسیاری از وبلاگ نویسان در ابتدا سعی میکنند انجام دهند و یا حداقل آدرس نام یا فامیل خود را رزرو کنند.
در پایان سه غزل در وصف این شهید غرورآفرین که افتخار سرودن آن در همان روزهای ابتدای شهادت قهرمانانهاش نصیب این حقیر شده است را از طرف همه کاربران عزیز بیان و همه همعهدان با محسن حججی، به پیشگاهش تقدیم میکنیم.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
با سپاس و احترام
علی قدیری
غزل اول
عطر اخلاص تو عالمگیر شد
گوشهای از نینوا تصویر شد
گرچه شمری بار دیگر شد پدید
باز هم خون برتر از شمشیر شد
میخروشید از نگاهت اقتدار
زین صلابت دشمنت تحقیر شد
حاجیان زلف خود اهدا میکنند
عاشقان را بذل سر، تقصیر شد
شام هجرانت سحر شد عاقبت
با گلویت خنجری درگیر شد
لحظة وصلی سراسر شور و عشق
در کدامین شب چنین تقدیر شد؟
مدعی پنداشت راهت شد تمام
راه و رسمت در جهان تکثیر شد
اینکه هر جا قطعهای از کربلا است
روز عاشورای تو تفسیر شد
عکس تو در قاب جانها جا گرفت
قلبهای مرده هم تسخیر شد
ای شفیع روز م، ای شهید
دست ما بردامنت زنجیر شد
یار غائب را سلام از ما رسان
وعدهی دیدار یاران دیر شد
غزل دوم
باید از خون غزلی ساخت و رفت
یا که بر مدعیان باخت و رفت
عاشقی مضطرب وصل تو بود
سر به دامان تو انداخت و رفت
چون وصال تو بهایش جان است
عمر خود را به تو «پرداخت» و رفت
باز چون قصه پروانه و شمع
حد این فاصله نشناخت و رفت
تا نگاهت به نگاهش پیچید
چه نجیبانه «سر انداخت» و رفت
پا به میدان بلای تو نهاد
گوی چوگان تو شد، تاخت و رفت
غزل سوم
باز هم صحبت از آن راز مگوست
سخن از میکدهای تو در توست
موج در موج خروشان شده اشک
همچو سیلی که روان درهرسوست
سِرّ سَر را نتوان کرد عیان
سربهمهر است پیامی که از اوست
رسم عشاق به هنگام وصال
بر زمین ریختن جام و سبوست
راه صدساله به یکشب طی شد
نوبت خنجر و رگهای گلوست
مدعی گرچه جسور است ولی
عاجز از معرکهای رو در روست
زلف یاران چه شکوهی دارد
چونکه پیچیده به دستان عدوست
گزارش جدید کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد (آنکتاد UNCTAD) نشان میدهد رقم واقعی سرمایه جذب شده به کشور در سال 2016 فقط 3.4 میلیارد دلار بوده است. در این گزارش روند سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) از سال 2011 تا سال 2016 به تفکیک کشورها آورده شده است که نشان میدهد، سرمایهگذاری مستقیم خارجی در کشور در دوره پسابرجام حتی کمتر از دوران اوج تحریمها بوده است. شاخص FDI از سال 2011 تا سال 2016 به ترتیب 4.3، 4.7، 3.05، 2.1، 2.05 و 3.4 میلیارد دلار بوده است. این در حالی است که دولت وعده ورود سالیانه 50 تا 60 میلیارد دلار سرمایه خارجی در صورت امضای برجام را داده بود. در آستانه انتخابات نیز با یک تنزل معنادار ولی با مانور رسانهای گسترده از جذب حدود 12 میلیارد دلار در سال 95 خبر داده بود. حتی رومه دنیای اقتصاد در تاریخ 6 خرداد 96، بدون تفکیک معنایی عبارت «ورود/جذب» و «تصویب»، از ورود 12 میلیارد دلار سرمایه خارجی در سال 2016 به کشور خبر داده بود؛ این در حالی است که بنا به گفته سید حسین سلیمی رئیس انجمن سرمایهگذاری داخلی و خارجی اتاق ایران، در سال 95(تقریباً مقارن با 2016 میلادی) برای حدود 11.8 میلیارد دلار سرمایه مجوز صادر شده است و این رقم در حد تفاهمنامه بوده است که ااماً به معنای ورود آن به کشور نیست.
پیشازاین «انستیتو تحقیقات اوراسیا» به نقل از علی طیب نیا وزیر اقتصاد، از امضای تفاهمنامه برای جذب 8.1 میلیارد دلار در حوزه آب و انرژی در 35 پروژه، 1.53 میلیارد دلار در حوزه خدمات و توریسم در 17 پروژه، 1.53 میلیارد دلار در حوزه صنعت و معدن با 48 پروژه، 0.5 میلیارد دلار کشاورزی با 8 پروژه و 0.25 میلیارد دلار در حوزه حملونقل و ارتباطات در 3 پروژه خبر داده بود که اینک با عدم تحقق مناسب ورود سرمایه خارجی، حدود 70 درصد این پروژهها آغاز نشدهاند. این در حالی است که رقم نقدینگی فقط در سال 95، تقریباً 200 هزار میلیارد تومان رشد داشته است که در صورت مدیریت صحیح و هدایت مناسب این نقدینگی، تنها 20% از این رقم برای اجرای تمام پروژههای فوق کافی بود.
آیا مرور زمان مشکل را حل میکند؟
مطالعه دقیق متن برجام و شرایط حقوقی-قراردادی حاکم بر آن و همچنین تنگناهای مالی رفع نشده، نشان میدهد که حتی گذشت زمان هم مشکل ورود سرمایه خارجی به کشور زیادی را آنطور که باید و شاید حل نمیکند. مطالعه بخش سؤالات متداولِ (FAQs) کمیته داراییهای خارجی آمریکا (اوفک) وابسته به وزارت خزانهداری امریکا نشان میدهد در شرایط بازگشت تحریمها (اسنپ بک)، حتی به دلایل غیر برجامی، کلیه شرکتها فقط 180 روز فرصت دارند تا ایران را ترک کنند و تمام داراییهای خود را از کشور خارج کنند. این شرایط در بخش M4 و M5، صفحه 42 و 43 سؤالات متداول آمده است. اهمیت این بخش وقتی میشود که بدانیم بیشتر تحریمها «تعلیق» و نه «لغو» شدهاند؛ بنابراین کمتر شرکتی حاضر به همکاری با ایران و ورود سرمایه به داخل کشور خواهد شد. حتی شرکتهایی نظر توتال هم که پا پیش گذاشتهاند با تطمیع ضمانت مالی از محل ارزهای بلوکه شده در فرانسه حاضر به همکاری شدهاند.
حتی اگر شرکتها حاضر به ورود سرمایه به ایران شوند، با مانع بزرگ بانکی مواجه خواهد شد. گزارش فوریه 2017 صندوق بینالمللی پول نشان میدهد در پسابرجام فقط برخی از بانکهای متوسط و کوچک ارتباط خود را با بانکهای ایرانی دوباره برقرار کردهاند و گره خوردن تحریمهای هستهای به تحریمهای غیرهستهای و ترس از تحریمهای ثانویه و جریمههای سنگین آمریکا باعث شده همه بانکهای بزرگ و بخشی از بانکها متوسط و کوچک، همچنان بترسند و این قطعاً بر ورود سرمایه خارجی اثرگذار بوده است. موانع بانکی که نهتنها مانع ورود سرمایه خارجی به کشور است، حتی دسترسی ایران به منابع ارزی خود را نیز شدیداً محدود کرده است.
بنابراین میتوان گفت علاوه بر اینکه باید از دولتمردان انتظار داشته باشیم تا صادقانه مسائل مهم کشور را با مردم در میان بگذارند، باید از ایشان خواست تا بپذیرند مسائل مهم حقوقی و مالی در برجام مغفول مانده است و در پی راهکاری برای جبران باشند.
اکبر نبوی در کانال تلگرامی خود خواستار محاکمه محمدباقر قالیباف شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی خبرنگار، اکبر نبوی در کانال تلگرامی خود نوشت: قالیباف یک مجرم است. نمیگویم متهم. با بانگ رسا و بلند میگویم او یک مجرم است و باید هر چه سریعتر محاکمه و زندانی شود.
میدانید چرا:
او در دوازده سالی که شهردار تهران بوده، به جای راهاندازی دعواهای ی و جناحی، خیلی کار کرده است.
خطوط مترو را (به ویژه در این هشت سال اخیر که از کمکهای دولت دهم و یازدهم بیبهره بوده) با شدت هر چه تمامتر توسعه داده است. به نظر شما این جرم کمی است؟
جنایت بزرگ قالیباف را در این آمار ساده میتوان دریافت:
سرانه فضای سبز شهر تهران در سال 1357 حدود یک مترمربع بوده است، این سرانه در پایان سال 1365 به 1٫2 مترمربع رسیده است و تا پایان سال 1383 بالغ بر 9 مترمربع بوده است. سرانه فضای سبز در شهر تهران در حال حاضر به 15٫8 متر مربع رسیده و به عبارتی طی سالهای اخیر سرانه فضای سبز تهران (در دوران قالیباف ) افزایشی 7 متر مربعی داشته است. فاجعه بارتر اینکه او به توزیع عادلانه فضای سبز همت گماشته و مناطقی چون مناطق 7، 8، 9، 10، 11، 12 و 17 را از در اولویت خود قرار داده است.
در دوره شهرداری قالیباف به بوستان (پارک)های تهران به شکل حیرتآوری اضافه شده است.
قالیباف با ساخت پردیسهای سینمایی سرانه صندلیهای سینما را به شدت افزایش داده است.
بیش از 10 فرهنگسرا ساخته که نه فرهنگسرا در مناطق جنوبی شهر ساخته شدهاند.
در زمان شهرداری او 354 محله تهران به خانههای سلامت مجهز شدهاند
چهل و سه درصد از بزرگراههای تهران در دوره مدیریت او ساخته شده است
توسعه 20 کیلومتری تونلهای شهری یکی دیگر از جرایم بزرگ او به شمار میآید.
در زمان شهرداری او، سرانههای ورزشی، تفریحی و فضایسبز مختص ن افزایش چشمگیری داشته. ساخت مجموعههای شهربانو و پارکهای ویژه بانوان در همین دوره اتفاق افتاده است.
بدتر از همه اینکه: قالیباف در سال 1387 برابر با سال 2008 میلادی از طرف سایت شهرداریهای جهان به عنوان هشتمین شهردار برتر دنیا معرفی شد. در سال 2010 موسسه تهای حمل و نقل و توسعه، تهران را برای نخستین بار به عنوان یکی از پنج شهر برتر دنیا انتخاب کرد. همچنین در سال 2011 میلادی در دهمین اجلاس متروپلیس، تهران به عنوان شهر برتر جهان در زمینه ارتقای کیفیت زندگی شهروندان مورد تقدیر قرار گرفت.
جرایم او خیلی زیاد است و انسان را به شدت عصبی میکند. به همین خاطر تا دیر نشده است باید بازداشت، محاکمه و زندانی شود تا دیگر کسی هوس نکند مثل او کار کند. مدیری که به فکر دعواهای ی و جناحی نباشد به درد کشور نمیخورد.
انتهای پیام/منبع: http://khabarnegar.ir/News/98995.html
معصومه علی نژاد قمی، معروف به مسیح علی نژاد در سال ۱۳۵۵ در بابل متولد شد.
او رومه نگاری را از سال ۱۳۷۸ با رومه همبستگی آغاز کرد و بعد از آن با ایلنا همکاری کرد. از او در رومه های شرق، بهار، وقایع اتفاقیه، هم میهن و اعتماد ملی نیز نوشته هایی منتشر شده است. اقدام مسیح علی نژاد برای ی اسناد محرمانه مجلس شورای اسلامی (دوره هفتم مجلس که باعث اخراجش از مجلس شد) هنگامی که خبرنگار ایلنا بود علی نژاد را طعمه خوبی برای سرویس جاسوسی انگلیس قرار داد تا از وی جاسوسی خوب تربیت کند، لذا از همان زمان بود که وی به دام ام آی۶ افتاد و الحق مورد مناسبی برای این سرویس جاسوسی برای فعالیت علیه ایران بود.” این طیف همچنین پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و بویژه در روزهای منتهی به ۱۸ تیر، از سوی رسانههای بدنام غربی (صدای آمریکا، رادیو فردا، بی بی سی، گویانیوز، روز نت، رادیو زمانه و.) به عرصه فعالیت فراخوانده شدند تا به تحریک بی هزینه برای آشوبگری بپردازند.علی نژاد سپس به همراه عناصر افراطی و نفوذی مدعی اصلاح طلبی به آمریکا فرار کرد، و معرکه گیر تجمعات ۲۰-۳۰ نفره ضد انقلاب در شهرهای واشنگتن، نیویورک و بوستون شد. در این تجمعات عناصری نظیر محسن سازگارا، فاطمه حقیقت جو، علی افشاری، علی اکبر خوئینی، محمد تهوری، احمد باطبی، مسیح علینژاد و. حضور پیدا میکنند و ضمن معرکه گیری تلاش میکنند تا خود را نزد طرف آمریکایی، فعال و به درد بخور! نشان دهند. مخالفت علنی با حجاب علی نژاد در بهمن ۱۳۹۲ در دفاع از اقدام زشت سریع القلم که خود را مشاور می داند و در کنفرانس داووس کروات زده بود که با اعتراضات گسترده داخل کشور نیز مواجه شده بود بر آمده است و به حجاب بانوان مومن ایرانی توهین می نماید و مدعی می شود که آنان از روی اجبار حجاب دارند! وی در اینباره می گوید: " این دغدغه بزرگی است که هنوز در کشور ما خیلی ها یاد نگرفته اند یکی را به خاطر حق انتخاب پوشش، گزینش نکنند، انکار نکنند، خوار نکنند. به افتخار همه نی که پوشش اجباری را این همه سال تحمل کردند و هی پشت سر هم شنیدند حالا همه مشکلات حل شده مانده همین که شما روسری از سرت برداری…" کمپین چهارشنبههای بدون اجبار! به تازگی تشکیلات وابستهی بهائیت، در راستای مبارزهی (بیش از صد سالهء) خود با حجاب زن ایرانی، به ترویج و حمایت از کمپین چهارشنبه های بدون اجبار (با هدف مبارزه با حجاب ایرانی، اسلامی) روی آورده است. اما آیا هدف از تشکیل این جنبش، مبارزه با فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی است؟! چرا که تاریخ گواهی می دهد، ن ایرانی حتی پیش از اسلام، به حیا و پاکدامنی شهره بوده و حجاب جزء پوشش آنها به شمار میرفت. (تاریخ تمدن، ج 1، ص 434) بی شک رعایت حجاب اسلامی، با هدف حفظ کرامت ن تشریع شده؛ اما در این میان، مراکز استکباری که منافع خود را در برهنگی ن میبینند، با استفاده از تمامی ابزارهای خود (از جمله فرقهی بهائیت)، در صدد برداشتن حجاب از ن مسلمان هستند.
مقالهای مهم و خواندنی از عضو تیم بررسی:
آقای عزیز،
رئیس جمهور محترم،
سلام و خدا قوت
با توجه به احتمال کوتاهی یا خجالت نزدیکان، مشاوران و همکاران شما در انتقال برخی حقایق تلخ به جنابعالی (که این روزها در محافل دانشگاهی و شبکه های اجتماعی و حتی بعضا در کوچه و بازار میگذرد) متن زیر، حداقل برای ثبت در تاریخ و انذاری عمومی از آنچه ممکن است بعدها به درستی مدعی عدم اطلاع از آن شوید، تقدیم میشود.
آقای عزیز، مستحضر هستید/باشید که کار بررسی اصالت رساله دکتری شما به نتایج جالبی نرسیده است. بر مبنای نتایج این بررسی، تاکنون، حداقل 60 درصد از محتوای پایاننامه دکتری شما، کپی کلمه به کلمه بدون ارجاع از منابع دیگر بوده است. برمبنای این نتایج که مستقیماً یا با مشاورهی تیمی حداقل 20 نفره از دانشجویان نخبه داخل و خارج و فارغ التحصیلان و مدرسین دورههای عالی علوم انسانی در دانشگاههای مختلف به دست آمده، عدم اصالت این پایاننامه به شرح زیر و براساس اسنادی که بررسی آن توسط هر ناظر منصفی قابل راستی آزمایی است و مستندات آن در پایگاه Rouhanithesis.com قرار دارد، اثبات شده است (منظور از اثبات، یعنی بررسی مستند شده صرفاً بر اساس صدها ساعت نیروی تخصصی «انسانی» - علاوه بر بررسی نرمافزاری- که به راحتی قابل راستی آزمایی توسط سایر محققین علاقهمند به بررسی و تدقیق مجدد است):
از مجموع حدود 101500 کلمه در کل این پایان نامه دکتری (شامل متن کل رساله به همراه ارجاعها و توضیحهای موجود در پینوشتهای فصول مختلف و بدون لحاظ فهرست مطالب و فهرست منابع)، محتوای زیر فاقد اصالت بوده و از منابع دیگر کپی [بدون ارجاع] شده اند:
1- از علیاکبر کلانتری (ایرانی): تقریباً 16700 واژه (15200 واژه در متن فصل 4 + 1300 واژه ارجاعات + 200 واژه در نتیجه نهایی) (دانلود مستندات: لینک)
2- از احمد حسن (پاکستانی): تقریباً 11000 واژه (10300 واژه در فصول 1، 2، 3 و نتیجه نهایی + 725 واژه ارجاعات) (دانلود مستندات: لینک)
3- از هاشم کمالی (افغانستانی): تقریباً 9400 واژه (8750 واژه در فصول مختلف + 650 واژه ارجاعات) (دانلود مستندات: لینک)
4- از سید عباس صالحی (ایرانی): تقریباً 5400 واژه (5000 واژه از متن فصل 5 + 430 واژه ارجاعات) (دانلود مستندات: لینک)
5- از جمعه مقدادی (تانزانیایی): تقریباً 3000 واژه ( 2800 از متن فصل 5 + 100 واژه ارجاعات + 125 واژه در مقدمه، فصل 3 و نتیجه نهایی) (دانلود مستندات: لینک)
6- از وائل حلّاق (فلسطینی): تقریباً 2250 واژه (2100 واژه از متن فصل 1 + 150 واژه ارجاعات) (دانلود مستندات: لینک)
7- از شبلی ملّاط (لبنانی): تقریباً 2075 واژه (2000 واژه از متن فصل 6 + 75 واژه ارجاعات) (دانلود مستندات: لینک)
8- از شهید مرتضی مطهری (ایرانی): تقریباً 1600 واژه (1400 واژه در فصل 2 + 125 واژه در فصل 4 + 110 واژه در نتیجه نهایی) (دانلود مستندات: لینک)
متون کپی شده از این 8 نفر بیش از 50 درصد کل تز دکتری شما را تشکیل میدهد و تقریباً 42 درصد کل رساله از 4 نفر نخست (کلانتری، احمد حسن، کمالی و صالحی) کپی شده است. همچنین، با احتساب سایر مراجع خرد متعدد، درصد عدم اصالت به حدود سه پنجم (شصت درصد) رسیده است. حجم عدم اصالت در برخی فصول تا 90 درصد نیز میرسد.
مستندات مذکور را میتوانید به معتمدان خود (ونه صرفا نزدیکانی ی یا اداری که به دنبال رضایت جنابعالی یا نفع کوتاه مدت جناحی – ولو با قربانی کردن شما - میگردند و برخی نامهپراکنیهای ماه های گذشته آنها در قربانی کردن حقیقیت در این مورد، مانند تشبیه رساله شما به رساله مراجع یا مرتبط کردن انتحال علمی به چیدن شهد گلهای مختلف و تحسین آن و امثالهم به واقع به ضرر شما تمام شده است) بسپارید و از آنها مصرانه بخواهید که بدون جانبداری و بیرحمانه، میزان صحت و سقم آن ها را بررسی کنند.
نگارنده "خوشبینانه" معتقد است و دوست دارد بر این خوش بینی بماند که جنابعالی احتمالاً در هنگام کپی کردن منابع مذکور و در واقع می این متون، با یکی از احتمالات زیر رو به رو بوده اید (چرا که اگر واقعاً از عاقبت کار خبر دار میشدید، بنابر منطق عاقبت اندیش عقلایی و انسانی به چنین کاری دست نمیزدید):
- از قواعد ارجاع و استفاده متون علمی باخبر نبوده اید (که البته عذر جالبی برای یک دانشجوی دکتری به شمار نمیرود و چه بسا عذری بدتر از گناه باشد).
- اساتید راهنما یا مشاور شما در راهنمایی شما در مورد چگونگی ارجاع در متون علمی کوتاهی کرده اند.
- افراد معتمدی که در نگارش پایاننامه از م یا کمک آنها استفاده کردهاید، در اعتماد شما خیانت کرده و به شما م یا مساعدت نامناسب دادهاند و شما را در مهلکهای که تصور فاش شدن آن نمیرفت، رها کردهاند.
هر کدام از موارد فوق که قریب به صحت باشد، در اصل ماجرا – برای دانشجویان و برای نسلهای بعدی که این مستندات را بارها مطالعه خواهند کرد - تفاوتی [ایجاد] نمیکند: عدم اصالت بخش بزرگی از رساله شما که البته دانشجویان و چهرههای دانشگاهی در جلساتشان – غیر از محضر شما – با اسامی استاندارد بینالمللی دیگری از آن یاد میکنند.
اما چه باید کرد؟
یک راه این است که همانند آنچه تاکنون گذشته است، کار به قول معروف به بیمحلی و عدم واکنش یا واکنش ناکافی و به قول معروف به زیرسیبیلی رد کردن بگذرد تا آبهای فعلی افکار عمومی (حداقل بخشی از آن) از آسیاب بیفتد. حتی ممکن است عدهای از نزدیکانتان دست پیش گرفتن و شکایت کردن را نیز، از بابت تاثیر روانی ماجرا، پیشنهاد کنند.
نگارنده معتقد است، چنین راهکارهایی صرفاً به بدتر شدن وضعیت و گرفتار شدن شما در گردابی معنوی و اعتباری که روز به روز بر دامنه آن افزوده خواهد شد، و حتی پس از ریاست جمهوری نیز شما را در هر محفل و مجمعی رها نخواهد کرد، منجر خواهد شد (حتی اگر دانشگاه صادر کننده مدرک به هر دلیلی نخواهد مدرک شما را لغو کند و البته احتمال لغو آن نیز با توجه به تجربه های بینالملی زیاد است که هزینه آن در این حالت بسیار سهمگینتر خواهد بود).
همچنین تجربه موارد مشابه در کشورهای مختلف دنیا نشان میدهد که چنین مسائلی با «تکنیک»های رسانهای یا جنگ روانی – که ممکن است برخی شما را به سمت آن وسوسه کنند - حل شدنی نیست و جز با صداقت ورزی و ورود واقع بینانه و منصفانه به موضوع حل نخواهد شد.
یک راه دیگر و البته راهی بسیار سخت، اما رستگار کننده نیز پیش پای شماست که احتمالاً کسی از مشاورین یا نزدیکان توجیه کننده یا به دنبال رضایت مقطعی ی یا جناحی به شما پیشنهاد نخواهند کرد اما "میتوانید در خلوت خود به آن فکر کنید":
نامهای به دانشگاه (ونه صرفاً عموم) منتشر کنید و با اعلام آنکه در هنگام نگارش رساله از آداب نگارش چنین پایاننامههایی به دلیل مشغله خود یا عدم راهنمایی کافی مشاورین و راهنمایان مطلع نبوده اید، و ناخواسته – به واقع – خروجی کار چنین درآمده است، خواستار پس گرفتن رساله و مدرک دکتری خود شوید. مطمئن باشید، چنین راهکاری نه تنها شما را رستگار خواهد کرد، بلکه پاسخی به عطش حق جویی دانشگاهیان – ولو با انگیزههای ی مخالف شما – خواهد بود و مطمئنا خدا نیز از این کار شما راضی خواهد بود و آبرویی مضاعف و توانی فزاینده به شما خواهد بخشید.
و البته نتایج چنین اقدامی در آینده نیز برای شما باقی خواهد ماند و آیندگان، چه در داخل و چه در خارج، با رسیدن به صفحات تاریخ ، نفس راحتی خواهند کشید و از اینکه چنین رییس جمهور شجاعی داشته اند، به خود خواهند بالید. رستگاری در راستی است.
با تشکر
رونوشت: مشاورین دلسوزی که با آقای رودربایستی ندارند
پینوشت از تیم بررسی رساله: ما نیز به خاطر شخص رئیس جمهور و کلیت دولت جمهوری اسلامی ایران، از این پیشنهاد حمایت میکنیم تا ایشان با ذهنی آزاد شده از فشار روانی این مساله به مشکلات و کارهای کشور برسند.
والدین گرامی چقدر از خطرات بازی GTAاطلاع دارید؟
بازی Grand Theft Auto معروف به GTA که یکی از بازی های جذاب و پرطرفدار نوجوانان زیر 12 سال ایرانی است یکی از آسیب زا ترین بازی های روز دنیا می باشد.
☕️نقد بازی Grand Theft Auto:
سبک بازی:
از بین سبکهای مختلف و عمدهی بازیهای رایانهای که عبارتند از: ماجرایی، آموزشی، ورزشی، راهبردی و جنگی. این بازیهای جنگی هستند که بیشترین تاثیرات منفی را بر فرد وارد میکنند. بدون شک تاثیرات منفی بازی رایانهای GTA به عنوان یک بازی جنگی که آمیختهای از سبکهای (Fighting) و (Shooters) و همچنین (Racing) است، تاثیرات به مراتب بالاتری از بازی ورزشی (FIFA Soccer 2010) خواهد داشت.
در مورد گروه سنی مخاطب این بازی جالب است که بدانیم #نظام_ملی (ESRA) این بازی (GTA; SAN ANDREAS) را غیر مجاز اعلام کرده و آن را برای هیچ گروه سنیای سفارش نمیکند. اما متاسفانه در سطح جامعه و در خانههای ما گروه سنی زیر 12 سال بیشترین مخاطبان این بازی هستند.
در ادامه تنها به برخی از اثرات روانی و اخلاقی این بازی خواهیم پرداخت:(لازم به ذکر است که این اثرات به راحتی و در هر کسی که با این بازی سرگرم بوده قابل تشخیص است)
همانگونه که قبلا به آن اشاره شد این بازی امیختهای از چند سبک است؛ یکی از سبکهای به کار برده شده در این بازی Fighting یا همان "بگیر و بکش" است؛ وقتی که کودک شما در حین بازی به آسانی و بدون هیچ دردسری به زدن و کشتن شهروندان شهر "سان آدرس" میپردازد، و به آسانی ماشینهای افراد را به سرقت میبرد؛
به صورت ناخودآگاه حس "پرخاشگری" و "زیادهطلبی" در وی ایجاد میشود؛ بدون شک کودک مخاطب بازی به خود اجازه خواهد داد که وسایل شخصی دیگران بخصوص خودروها را بدون اجازه و حتی با توسل به زور تصاحب کرده و مورد استفاده قرار دهد.
بخشهای مربوط به تیراندازی (Shooting) در این بازی نیز نمیتوانند عاری از اثرات منفی باشند؛ صحنههای پر از جرم و جنایت و خونریزی؛ بدون هیچ گونه مجازاتی برای خاطی در بازی، ذهن کودکان و نوجوانان ما را به آسانی تحت تاثیر قرار خواهد داد.
به این موارد اضافه کنید صحنههای ناهنجاری اخلاقی و عریان گرایی در این بازی را.
متاسفانه کمتر خانواده ای یافت می شود که نام gta را از زبان فرزندش نشنیده باشد.
باپوزش از محضر خوانندگان
تنها بخشی از تصاویری #شرم_آور که نوجوان شما در حین بازی ، آن را بازی میکند نه آنکه مشاهده میکند!!!!!
این نکته قابل توجه است که همه این تصاویر و محتوای نامناسب بدون قابل دسترس برای نوجوانان ایرانی می باشد.و اینکه این بازی کودکان و نوجوانان حتی در کشورهایی مثل آمریکا +18 سال می باشد.
در بحث امنیت و اقتدار ایران در این روزگار پرطلاطم و ناامنی که همه جای دنیا رو فرا گرفته است ، براستی مدیون چه کسانی هستیم !؟ در تیتر خبرهای شب گذشته اغلب نام پدر موشکی ایران سردار پاسدار شهید حسن تهرانی مقدم به همراه تصاویرش دیده میشد که جای بسی خوشحالی دارد که مردم ایران همیشه قدردان شهیدان وطن بودند و هستند ، اما موضوعی که میخوام بهش توجه کنید برداشت این حقیر از مشاهداتم پیرامون قدرت و توان موشکی ایران هستش که به همراه یک کلیپ کوتاه پنج دقیقه ای و نظر شخص شهید حسن تهرانی مقدم رو به اطلاع دوستان گرامی میرسانم.
مظلومیت و گمنامی بعضی از سرداران رشید اسلام ممکن است خواست خود این بزرگواران بوده باشد به هرحال بنده تکلیف و وظیفهء خودم دانستم که به این موضوع اشاره کنم ، به قول حاج قاسم سلیمانی انتظار میرفت که در هنگام شهادت این عزیز ، تیتر رومه های ایران این چنین باشد (فاتح خرمشهر شهید شد) اما صد افسوس که مظلوم و بی سروصدا از میان ما رفت.
نویسنده: Swo
✍️سعید کیانپور، دانشجوی دکتری ازدواج و خانواده درمانی در دانشگاه ویرجینیا تک
چندی است موضوع سند 2030 بر سر زبان هاست و منتقدان و طرفداران این سند هر کدام به جنبههایی از آن اشاره و رد یا تاییدش میکنند. اما آنچه من را واداشت تا مطلبی در این رابطه بنویسم لفظ یا بند Gender equality است که در این سند به کار برده شده و منتقدین نیز به آن بیش از همه پرداخته اند. بخشی از آنچه در اینجا خواهید خواند در حال حاضر در برخی دانشگاههای آمریکا در مقاطع under grad و graduate تدریس میشود.
به طور اساسی موضوعات مربوط به Sexuality یا والیته به شدت تحت تاثیر علوم اجتماعی (جامعهشناسی، روانشناسی و .) است تا بیولوژی. بنابراین تعریف، تفسیر، و فهم بسیاری از مفاهیم در این حوزه نیازمند داشتن یک پیش زمینهی قوی در علوم اجتماعی است. به طور کلی صاحب نظران دوران معاصر در این زمینه بسیار تحت تاثیر رویکردها و مکاتب پست مدرن از جمله فمینیسم هستند که در آن برابری و تساوی میان جنسیتها الفبای گفتگو و بحث است.
چندی پیش درسی تحت عنوان روابط خانوادگی در دانشگاه تدریس میکردم و در یکی از فصول کتاب موضوعی را مورد بحث گذاشتم با نام Sex and Gender. تعریفی که برای Sex در کتاب به کار برده شده بود مربوط میشد به عضو تناسلی و آنچه که به طور فیزیکی تعیین کننده مرد و زن بودن است.
اما تعریفی که از Gender میشود کمی پیچیدهتر است. Gender یک مفهوم اجتماعی است که تحت عناوینی همچون Gender identity, Gender expression, Gender roles تعریف می شود. Gender identity ادراک شما از خودتان به عنوان زن یا مرد است. Gender expression مربوط به این می شود که شما چطور جنسیت خود را ابراز می کنید، و Gender roles اشاره دارد به ویژگیها، نگرشها، احساسات و رفتارهایی که اجتماع از زن یا مرد انتظار دارد.
پس Gender طبق این تعریف یک متغیر اجتماعی است به این معنا که اصالت به فرد و به احساسات، نگرشها و رفتارهای او در محیط اجتماع و در ارتباط او با دیگران داده میشود. پس این مفهمومی پیچیدهتر از تفکیک آدم به زن و مرد است. وقتی صحبت از متغیر اجتماعی به میان میاید، بحث در رابطه با قطعیت بیمعنا است.
پس Gender میتواند معانی مختلفی بسته به اجتماع و فرهنگ به خود بگیرد. ممکن است یک نفر ادراکی از جنسیت خود داشته باشد که مخالف با جنس یا Sex اوست و نحوهی ابراز آن نیز در تضاد با انتظارات اجتماعی باشد. این تضاد خود را در قالب Sexual Orientation یا جهتگیری جنسی نشان میدهد و افراد عناوینی همچون gay, lesbian, biual, transgender, queer . را با خود به یدک میکشند. Gender equality در سند 2030 یعنی ایجاد حق برای این تضاد، آموزش و ترویج آن و نیز عادیسازی این تضاد (از جمله همجنسبازی/همجنسگرایی) در نظام آموزشی کشور.
با این تعاریف، Gender equality در سند 2030 تعریف خاص و مشخصی دارد و سادهانگاری است که اجرای آن را در کشور محدود به مواردی کنیم که در موازین ما باشد و یا بگوییم هر موردی را که با دیدگاهها و موازین شرعی و عرف و آداب و رسوم ما مغایرت داشته باشد تعهدی به اجرای آن نداریم! اگر چنین باشد باید کل این بند کنار گذاشته شود که بعید است اجرای تکه پارهی این سند خوشایند یونسکو باشد.
مشاهدات چند دانشجوی ایرانی از جامعه امریکا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
برگرفته شده از کانال تلگرام خیابان انقلاب
جلیل سامان را نمیشناختم، تا سال 89 که ارمغان تاریکی پخش شد.
سریالی عاشقانه با موضوع منافقین!
ارمغان تاریکیِ او، روشنایی را برای ما به ارمغان آورد.
برای ما دهه شصتیها که هیچ نمی دانستیم از آنچه در دهه شصت گذشته است.
ما فقط نامی از منافقین یا همان گروهک مجاهدین خلق شنیده بودیم و بس.
جلیل سامان ، پلیدی این گروهک منفور را نشانمان داد.
ارمغان تاریکی به شدت مورد استقبال مردم قرار گرفت.
چند سال گذشت و دومین پرده از چهره منافقین برداشته شد.
این بار هم توسط جلیل سامان، با شاهکار پروانه
دوباره عاشقی و دوباره منافقین!
اما این بار از دریچه ای دیگر و جذاب تر!
اصلا نگاه عمیق و جدید سامان به مفهوم عشق ، تلنگری به نسل جوان زد.
نسلی که داشت عاشقی را فراموش میکرد از بس که فقط هوس دیده بود.
پروانه تبلور عشق مقدس و پاکی بود که این روزها کیمیاست.
و حالا بعد از 4 سال سه گانه سامان به پرده آخر رسیده.
سریال نفس که قرار است نَفَس منافقینی را بِبُرد که سالها نفس ایرانیان را بریدند.
مشتاقانه چشم به راهش بودیم ولی با پخش دو قسمت از آن گروهی شروع به جنجال سازی کردند.
آنهم به بهانه نمایش چند زن بی حجاب در پس زمینه چند صحنه!
فریاد و واویلا سر داده اند که این تبلیغ و ترویج بی حجابی است و مردم را دعوت به اعتراض کرده اند!!
اتفاقا یکی از نقاط قوت کارهای جلیل سامان، فضا سازی دقیق و طراحی صحنه و لباس است که اجرای آن به سختی صورت میگیرد ولی به شدت در باورپذیری مخاطب تاثیرگذار است.
در همین راستا از چند زن غیر مسلمان تصویربرداری کرده اند و با جلوه های کامپیوتری در سریال گنجانده اند.
آقایون اصل قضیه را که شیوه کار سازمان مجاهدین خلق است،رها کرده اند و به فرعی ترین وجه سریال یعنی چند تصویر مات در پس زمینه چند صحنه چسبیده اند!!
متنی را نوشته اند و در شبکه های مجازی تکلیف مدارانه! دست به دست میکنند!
اما آنچه در متن مذکور بشدت مرا متاثر کرد جمله ای بود که در وصف جلیل سامان گفته اند:
"قطعا سازندگان آن قصد عادی سازی پخش این تصاویر وپس از آن ترویج بی حجابی در جامعه را دارند"
واقعا جای تاسف دارد!!
شما جلیل سامان را می شناسید که اینقدر راحت برچسب به او می زنید؟؟
سابقه او را سوای این سه سریال نگاه کنید!
همه کارهایش ارزشمند و از سرِ دغدغه!
کسی که سه شاهکار جذاب در نقد منافقین ساخته ، قصد ترویج بی حجابی دارد؟؟
اولین و شاخص ترین کارها در معرفی چهره سیاه منافقین توسط این مرد شریف ساخته شده.
نکند یادتان رفته که همین چند هفته پیش بعضی از مردم برای منافقین اشک میرختند و اقای رئیسی را متهم به قتل عام ناجوانمردانه ی آنها میکردند!!
در چنین زمانه ای چقدر نیاز هست که ماهیت منافقین به مردم شناسانده شود!
بجای تشکر و تشویقتان هست؟؟؟
شمایی که وا اسلاما سر داده اید، خودتان تا بحال برای اسلام چه کرده اید؟؟
فقط بلدید بنشینید و ایراد بگیرید و تا کسی ذره ای از چهارچوب های خودساخته ی شما کرد، غیرتی شوید و محکوم کنید!!
فقط کاش اینقدر از اسلام و رهبر و شهدا خرج نمی کردید!!
که هیچ کدام اینقدر نگاهشان چون شما بسته و بی ملاحظه نیست!
دلم نمیخواهد بنویسم ولی همین قضاوت های نابخردانه امثال شماهاست که باعث میشود عده ای مغرض به کل جریان انقلابی، برچسب تندرو بودن بزنند.
کاش کمی فکر میکردیم و بعد
خواهش میکنم دوستان این مطلب را در گروه ها پخش کنند تا جلو انتشار آن قضاوت عجولانه گرفته شود.
پسر حجتالاسلام دهه 70 در خانه و بهوسیله «اسلحهای خاص» درگذشت و حرف و حدیثها و سؤالات مهمی پس از آن درباره قاتل و مقتول بروز کرد.
نامزدهای رقیب حجتالاسلام جزئیاتی در این باره میدانند اما در مناظره بهاحترام رئیسجمهور حتی کلمهای به لب جاری نکردند، با این حال با ناجوانمردی حجتالاسلام در به زبان راندن ادعای خلاف واقع و کذب، از جمله ماجرای 84 مواجه شدند. بهقدری در این مناظره پا را از حریم اخلاق فراتر گذاشت که عملیات روانی رسانههای ضدانقلاب و بدنامی همچون بیبیسی را برای منکوب کردن رقبای خود عیناً به کار گرفت، حال آنکه از عملیات روانی بودن آن باخبر بود.
افشای مباحثی درباره آنچه در ماجرای مرگ فرزند حجتالاسلام مطرح است، میتوانست تبعات مهمی برای به ارمغان بیاورد، اما این رقبا محجوبانه و مؤدبانه از طرح حتی گوشهای از آن و اشارهای به آن خودداری کردند.
درباره این سایت